ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نوآوری‌های ادبی و تحولات فکری بزرگ علوی: از فرویدیسم تا واقع‌گرایی انتقادی

بزرگ علوی از بنیان‌گذاران ادبیات مدرن ایران با آثاری مانند «چمدان» و «چشم‌هایش» به عنوان یکی از چهره‌های تأثیرگذار ادبیات معاصر ایران شناخته می‌شود. علوی در طول زندگی خود تحولات فکری زیادی را تجربه کرد: از تأثیرپذیری از فرویدیسم در ابتدای کار تا گرایش به واقع‌گرایی انتقادی پس از تجربه زندان. به تازگی جواد اسحاقیان، پژوهشگر و منتقد ادبی، کتابی با عنوان «در بوطیقای نو در آثار بزرگ علوی» منتشر کرده که به بررسی آثار این نویسنده از منظر نقد ادبی مدرن می‌پردازد. با او گفت‌وگو کرده‌ایم.

 بزرگ علوی بهمن ۱۲۸۲، تهران - بهمن ۱۳۷۵، برلین. در خانواده بازرگانى مشروطه‌طلب به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در تهران انجام داد. در ۱۳۰۲ همراه پدر به آلمان رفت، در رشته علوم تربیتى و روانشناسى ادامه تحصیل داد تا معلم شود. چندی بعد پدرش سید ابوالحسن علوى که از فعالان سیاسى بود، در در برلین خودکشى کرد. علوى سال بعد (۱۳۰۷) به ایران بازگشت و در مدرسه صنعتى شیراز به تدریس زبان آلمانى پرداخت. در ۱۳۰۸ به تهران آمد وکار تدریس و نویسندگى را ادامه داد. ترجمه کتاب حماسه ملى ایران نوشته تئودور نولدکه را آغاز کرد و بخش‌هایى از آن را در مجله شرقٍ سعید نفیسى به چاب رساند. در ۱۳۱۰ با صادق هدایت آشنا شد و به همراه مسعود فرزاد و مجتبى مینوى گروه نوگراى «ربعه» را در مقابل ادیبان سنّت‌گرا تشکیل دادند. علوى داستان «دیو، دیو» را درباره هجوم اعراب به ایران نوشت و با داستان‌هایى از هدایت و شین پرتو در مجموعه انیران (۱۳۱۰) به جاب رساند. در این دوران با محفل سیاسى دکتر تقى ارانى هم ارتباط داشت و در مجله دنیا با نام مستعار فریدون ناخدا مقاله مى‌نوشت. در ۱۳۱۲ ترجمه دوشیزه اورلئان شیلر را منتشر کرد. اما نخستین مجموعه داستان‌هایش، چمدان، در ۱۳۱۳ انتشار یافت. تأثیر آثار هدایت و روانکاوى فروید بر داستان‌هاى این کتاب آشکار است. در اردیبهشت ۱۳۱۶ همراه گروه «پنجاه وسه نفر» دستگیر، محاکمه و به جرم داشتن مرام اشتراکى به هفت سال زندان محکوم شد و تا شهریور ۱۳۲۰ محبوس بود. در آثارى که پس از آزاد شدن به حاب رساند، به واقع‌گرایی انتقادى گروید. در ورق‌پاره‌هاى زندان (۱۳۲۰) که به صورت مخفیانه در زندان نوشته شده، خاطرات و آرزوهاى همبندان خود را زمینه نگارش داستان‌هاى کوتاه قرار داد. ینجاه وسه نفر (۱۳۲۱) گزارشى از دوران زندان او و تصویرى از مبارزات روشنفکران در دوره رضاشاه است. در ۱۳۲۰ به عضویت حزب توده درآمد و در ۱۳۲۲ عضو هیأت مدیره انجمن روابط فرهنگى ایران و شوروى و سردبیر مجله بیام نو شد و تا ۱۳۳۰ ترجمه‌ها، نقدها، داستان‌ها و سفرنامه‌هایی را در مجلات سخن و مردم به چاپ رساند. در برگزاری نخستین کنگره نویسندگان ایران (تیر ۱۳۲۵) مشارکت فعال داشت. در ۱۳۲۹ ترجمه دو نمایشنامه چخوف (باغ آلبالو) و برنارد شاو (کسب و کار میسیز وارن) را منتشر کرد. آنگاه سومین مجموعه داستان خود، نامه‌ها (۱۳۳۰) را حول مضمون اختلاف بین پدران با پسرانی نوشت که در راه تکامل و ترقی با حافظان نظم موجود به مبارزه برمی‌خیزند. علوی در مشهورترین اثر خود رمان چشم‌هایش (۱۳۳۱)، به رابطه عاشقانه استاد ماکان نقاش و فرنگیس بر بستر مسائل سیاسی و مبارزاتی دوران رضا شاه پرداخت.

سال‌های حکومت شاه را از دید یک مقام ساواک بررسی کرد. زمان روایت (۱۳۷۷) را درباره زندگی یک مبارز حزبی در سالهای قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد نوشت. این سه رمان ارزش ادبی چشمهایش و داستانهای کوتاه او را نیافتند. با وقوع کودتای ۲۸ مرداد علوی به آلمان شرقی رفت و پس از مدتی به استادی دانشگاه هومبولت منصوب شد. در سال‌های تبعید فعالیت ادبی خود را معطوف به ایران‌شناسی کرد و داستان‌هایی درباره امیدها و رنج‌های آوارگان نوشت.

جواد اسحاقیان، پژوهشگر و منتقد ادبی به تازگی کتاب «در بوطیقای نو در آثار بزرگ علوی» تلاش کرده، نوری تازه بر آثار این نویسنده فقید بیفکند. این کتاب در انتشارات سرای بانداد منتشر شده است. به این مناسبت با نویسنده این کتاب گفت‌وگو کرده‌ایم.

زمانه - ابتدا «صادق چوبک» و اکنون«بزرگ علوی». می‌دانیم که «چوبک» و «بزرگ علوی» از آغاز‌کننده‌گان راه و از نویسنده‌گان بزرگ ما هستند و به همین دلیل هم، مقالات زیادی در نقد و بررسی آثارشان نوشته شده. شما از چه زاویه‌‌ی تازه‌ای به آثار علوی پرداخته‌اید؟

جواد اسحاقیان، پژوهشگر ادبی

جواد اسحاقیان - همان گونه که در معرفی‌نامه‌ی کوتاهی در پشت جلد کتاب «با بوطیقای نو در آثار بزرگ علوی» (تورنتو: کتاب‌سرای بامداد، ۱۴۰۴) آمده، اهمیت «بزرگ علوی» به باور من و در وجه غالب، به این دلیل بوده که بنیان‌گذار برخی از «انواع ادبی» نو در تاریخ ادبیات داستانی ما است. در این معرفی‌نامه‌ی کوتاه می‌خوانیم:

او با انتشار مجموعه داستان «چمدان» ژانر ادبی تازه‌ای را بنیان نهاد که به «ادبیات فرویدی» معروف است. او با آشنایی با «دکتر تقی ارانی» و نوشتن مقالاتی در مجله‌ی «دنیا» ازذهنیت فردی و روان‌شناختی، به تفکر و مبارزه‌ی اجتماعی و طبقاتی روی آورد و با خلق دو داستان کوتاه «گیله مرد» و «پادنگ» بنیان‌گذار «ادبیات دهقانی» در ایران گردید. او نیز بنیان‌گذار «ادبیات زندان» و نیز «ادبیات سیاسی» است و با نوشتن «ورق‌پاره‌های زندان» و «پنجاه و سه نفر» ژانری را در ادبیات داستانی ما بنیان نهاد که نتیجه‌ی چهار سال حبس او در «زندان قصر» در سال‌های ۱۳۲۰-۱۳۱۶ بود و بعد در رمان‌هایی چون «موریانه» و «روایت» به ثبت فعالیت‌های حزبی و خاطرات سیاسی خود در «حزب توده‌ی ایران» با دیدی انتقادی پرداخت. او بنیان‌گذار «رمان عاشقانه» است. رمان «چشم‌هایش» در حالی نوشته می‌شد که در روزگار «استالین» و به دستور «ژِدانُف» هیچ هنرمندی اجازه نداشت در باره‌ی عوالم عاشقانه و عاطفی، اثری بیافریند. «علوی» بنیان‌گذار «داستان معمایی، پلیسی و کارآگاهی» نیز هست و داستان کوتاه «خائن» در مجموعه داستان «میرزا» از این جمله است. در همین مجموعه، داستانی با عنوان «میرزا» و نیز «احسن القِصَص» هست که از آن به عنوان ژانر «ادبیات مهاجرت و تبعید» می‌توان یاد کرد.

من در نخستین فصل پنجاه صفحه‌ای این کتاب - که مفصل‌ترین فصل و مقاله‌ای است که تا کنون در باره‌ی زنده‌گی‌نامه‌ی «علوی» نوشته شده – به توضیح دقیق و جزئی و مستند حیات فکری، ذهنی، عقیدتی و تحولاتی پرداخته‌ام که در زنده‌گی ادبی، اجتماعی و سیاسی او پیش آمده و به یک یک اتفاقات و موارد و آثاری پرداخته‌ام که خود نوشته یا دیگران در باره‌ی او نوشته‌اند یا با او در این زمینه‌ها مصاحبه کرده‌اند و در همان حال، به رفع شَبَهات و خطاهایی اشاره‌ کرده‌ام که در باره‌ی او نوشته‌اند. افزون بر این، من در این کتاب کوشیده‌ام با آگاهی و اِشرافی که بر ادبیات داستانی ایران و اروپا داشته‌ام، به منابع و خاست‌گاه‌های آثاری اشاره کنم که «علوی» از آن‌ها بهره‌مند شده است. خوانش‌های من از آثار او، بر پایه‌ی نقد و نظریه‌ی ادبی نو («بوطیقای نو») نوشته شده که پیش‌تر کسی به آن‌ها نپرداخته است؛ خوانشی که قانون‌مند و هنجارمند و در حکم درس‌نامه‌ای در نقد ادبی معاصر است که می‌تواند راهنمای خواننده‌گان از دانشجو تا استاد باشد.

- «علوی» کمونیست بود و در همان حال، زمینه‌هایی از ملّی‌گرایی را در آثار او می‌توان مشاهده کرد؛ برای مثال، داستان «دیو! دیو!» در باره‌ی هجوم اعراب به ایران – که در مجموعه‌ی «انیران» همراه با آثاری از «هدایت» و «ش. پرتو» به چاپ رسانده. آیا شما در این کتاب به این زاویه از زنده‌گی علوی پرداخته‌اید؟ این گرایش را چه‌گونه ارزیابی می‌کنید؟

«علوی» هیچ‌گاه کمونیست نبوده. آشنایی او با «مارکسیسم» پس از تماس با «دکتر تقی ارانی» و به ویژه انتشار چند مقاله در نشریه‌ی تئوریک «دنیا» آغاز شد و از حد مطالعه‌ی آثاری از نوع «الفبای کمونیسم» نوشته‌ی «بوخارین» و «مانیفست کمونیست» نوشته‌ی مشترک «مارکس – انگلس» فراتر نرفت. در همان حال، باید دقت کرد که برداشت «علوی» از «مارکسیسم» و «ماتریالیسم دیالکتیک» – همان گونه که «باقر مؤمنی» هم در کتاب «دنیای ارانی» به درستی اشاره کرده - برداشتی مکانیکی و سطحی است. گرایش او به مارکسیسم، بیشتر به هنگام دوران حبس چهار‌ساله‌‌اش با برخی مارکسیست‌ها مانند «طبری» و «خلیل ملکی» و «دکتر بهرامی» و «دکتر ارانی» و «ایرج اسکندری» بیش‌تر شد. با این همه، او اصولاً طبعی آزادمنش، لیبرال و انسانی داشت و پس از پیوستن به «حزب توده‌ی ایران» در ۱۳۲۰ هم بر منش آزاده‌ی خود باقی ماند و هرگز «تفکر حزبی» نیافت و با آن که به ظاهر در «کمیته‌ی مرکزی حزب توده‌ی ایران» سِمَت «عضو مشاور» داشت، هیچ‌گاه نظری سیاسی ابراز نمی‌داشت و حقیقت، این است که «حزب» او را بیش‌تر به خاطر محبوبیتی که آثارش برای او به وجود آورده بود، به عضویت در کمیته‌ی مرکزی حزب درآورد. او حتی در مصاحبه‌هایی که با دکتر «حمید احمدی» داشت – و در کتاب «خاطرات بزرگ علوی» نیز آمده - هواداران حزب را به طعن و طنز «مشتی پرتقال‌فروش» می‌نامید. ده‌ها سال تدریس در دانشگاه «هومبولت» در «آلمان شرقی» او را با سرشت تباه احزاب کمونیستی و کارگری در «اتحاد شوروی» و «اروپای شرقی» آشنا و از آن‌ها بیزار ساخت به گونه‌ای که سرانجام از «دکتر رضا رادمنش» دبیر کل حزب توده‌ی ایران تقاضا کرد نام او رای از عضویت این حزب حذف کند و او در حالی پس از انقلاب به «ایران» بازگشت که از آلایش عضویت حزبی، پاک‌سازی شده بود. دو رمان «موریانه» و «روایت» ادعانامه‌های بر ضد حزب و تلویحاً بر ضد اتحاد شوروی است. با این همه، با این که ذهنیت مارکسیستی هیچ‌گاه درونی و ذاتی او نشد، باور به عدالت اجتماعی، بیزاری از بهره‌کشی انسان از انسان و دیدگاه انتقادی در قبال سرمایه‌داری و نظام بزرگ‌زمین‌داری و نگاه خوش‌بینانه به سوسالیسم در نخستین دهه‌های پیدایش این نظام در شوروی، از جمله امیدواری‌های نخستین او بود که سپس از میان رفت.

با بوطیقای نو در آثار بزرگ علوی، جواد اسحاقیان، تورنتو: کتاب‌سرای بامداد

اما در مورد آن بخش از پرسش شما که در باره‌ی گرایش‌های ملّی‌گرایی او پرسیدید، باید بگویم که من به گونه‌ای مشروح به این مقوله پرداخته‌ام. گرایش «ملی‌گرایانه» در «علوی» هنگامی پدید آمد که در نخستین دیدارش با «هدایت» در ۱۳۰۹ به او گفت: من کتاب «پروین، دختر ساسان» شما را خوانده‌ام و با موضوع آن موافقم و «هدایت» هم پیشنهاد کرد که من بعد از ظهرها معمولاً در کافه‌ی «وِکا» یا کافه‌ی «لاله‌زار» می‌نشینم. اگر تو هم بیایی، می‌توانیم با هم صحبت کنیم. در مجموعه داستان «انیران» هم «دیو! دیو!» نوشته‌ی «علوی» هست، هم «سایه‌ی مغول» دکتر «شیرازپور پرتو». نمایش‌نامه‌ی «مازیار» هم زمینه‌ای سخت ملی‌گرایانه و دقیق‌تر بگویم «نژادپرستانه» دارد. با این همه، باید دقت داشت که همه‌ی این آثار ملی‌گرایانه در جهت‌گیری نخستین «دولت مدرن» در تاریخ معاصر ایران در نخستین دهه‌ی قرن ریشه داشت که «رضا شاه پهلوی» بنیان نهاد و «سازمان پرورش افکار» مأمور ترویج آن بود که زیر نظر «علی اصغر حکمت» وزیر معارف (آموزش و پرورش) قرار داشت. جهت‌گیری ایده‌ئولوژیک «ملی‌گرایی» در روزگار «رضا شاه» هم ریشه‌ای در تقابل با ترک‌تباری قاجاریه و سلسله‌های ترک‌نژاد در سده‌های پیشین داشت، هم ریشه‌ای در تقابل با اسلام‌گرایی و دین‌مداری این دودمان‌ها، زیرا «اسلام‌گرایی» با «ملی‌گرایی» هیچ تناسبی نداشت. بازگشت به ایده‌ئولوژی «ملی‌گرایی» و تأسیس «فرهنگستان» به قصد جای‌گزینی واژگان پارسی به جای واژه‌گان غیر فارسی و برگزاری «هزاره‌ی فردوسی» و تأسیس «دانشگاه تهران» و تجدید پیوند میان «پارسیان» هند با ایرانیان، یک زمینه‌ی فرهنگی مناسب بود تا نویسنده‌گانی مانند «هدایت» و «علوی» و «شیرازپور پرتو» و «استاد پورداوود» و مترجمان و پژوهش‌گرانی مانند «رشید یاسمی» ، «عباس اقبال آشتیانی» و «نصرالله فلسفی» و دیگران به ترجمه و تحقیق در باره‌ی فرهنگ و تاریخ ایران باستان و بزرگ‌داشت آن‌ها بپردازند و در همان حال، «شاه‌پرستی» و شعار «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه» به عنوان یک شعار ملّی، در سرلوحه‌ی این آوازه‌گری‌ها قرار گرفت.

- از فرویدیسم تا واقع‌گرایی انتقادی: زندان چه تأثیری در این تحول فکری «علوی» داشت؟

«فرویدگرایی» در آثار «علوی» سه خاست‌گاه متفاوت داشت: نخست، آثار «هدایت» مانند «بوف کور» که در آن مقوله‌هایی مانند «شور زنده‌گی» (اِروس) و «شور مرگ» (تاناتوس) و نمودهایش مانند «خودآزاری» و «دیگرآزاری» و نیز «عقده‌ی اودیپ» و «ازدواج با محارم» و جز آن‌ها در دیگر آثارش هم آشکار است. دومین خاست‌گاه، آشنایی اندک با برخی آثار «فروید» است؛ مثلاً در سومین شماره‌ی مجله‌ی «دنیا» (فروردین ۱۳۱۲) مقاله‌ای از او با عنوان «خواب و خواب دیدن» هست که به احتمال نتیجه‌ی مطالعه‌ی «تعبیر خواب» نوشته‌ی «فروید» در هشت صفحه است که در آن به تظاهرات «ناخودآگاه» آدمی به هنگام خواب و نقش امیال جنسی در رفتار آدمی، به صراحت اشاره می‌کند و چنان که می‌دانیم «علوی» زبان‌های فرانسه، روسی و آلمانی را خوب می‌دانست. با این همه، بیش‌ترین تأثیرذهنیت «فرویدی» نتیجه‌ی مطالعه‌ی آثاری از نویسندگان آلمانی و اتریشی مانند «اشتفن زوایگ» و «آرتور شنیتسلِر» و «فروید» است که برخی از آن‌ها را خود ترجمه کرده مانند «گل‌های سفید» از «زوایک» که در مجله‌ی «دنیا» انتشار یافته است. داستان‌هایی مانند «تاریخچه‌ی اتاق من»، «سرباز سُربی»، «چمدان» و «یِرِنِچکا» به شدت «ذهنیت فرویدی» دارند.

اما همان گونه که پیش‌تر گفتم، پس از دیداری با «دکتر تقی ارانی» – که در همان «دبیرستان صنعتی تهران» تدریس می‌کرد – و همکاری با او در مجله‌ی مارکسیستی «دنیا» ذهنیت فردی و «فرویدی» را کنار گذاشت و به نوشتن داستان‌هایی مانند «گیله مرد» و «پادنگ» پرداخت که زمینه‌ای اجتماعی و انتقادی داشت. همین دو داستان، خود الهام‌بخش «به‌آذین» در نوشتن رمان «دختر رعیت» شد که من به تفصیل در باره‌ی آن نوشته‌ام. اما این که «زندان» چه تأثیری در تحول فکری «علوی» داشته، باید بگویم که او برای نخستین بار در زندان با شخصیت‌هایی آشنا شد که برخی از آنان، در جنبش کارگری و کمونیستی و رویکردهای ادبی و هنری تأثیری تعیین کننده داشتند. او زبان‌های روسی و انگلیسی را پیش از همه، در «زندان قصر» آموخت. در «پنجاه و سه نفر» می‌گوید یک واژه‌نامه‌ی انگلیسی را – که از کتاب‌خانه‌ی زندان گرفته بودند - چند قسمت کرده بودند و هر‌‌یک، لغات همان بخش را می‌آموخته و دیگر بخش‌ها را از دیگری می‌گرفته و بخش حفظ کرده‌ی خود را به دیگری می‌داده است. برخی صاحب‌نظران مانند «دکتر پرویز ناتل خانلری» و «ابراهیم گلستان» برای «پنجاه و سه نفر» چندان ارزش و اعتباری قایل نبودند و باور داشتند که این، آن کتابی نبوده که از او انتظار داشته‌اند. من در این کتاب نشان داده‌ام که او نمی‌توانست و اجازه نیافت همه‌ی آنچه را دیده و نوشته بود، انتشار دهد. او در «کمیته‌ی مرکزی حزب» سِمَتی داشت و یک نهاد حزبی هرگز به «رفقا» اجازه نمی‌داد همه‌ی گفتنی‌ها بگوید. با این همه، او در مصاحبه‌هایش با دکتر «احمدی» آنچه را در این کتاب اجازه نداشت بنویسد، آزادانه و شفاهاً گفت و پرده‌دری و افشاگری کرد.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شهروند

    در یوتیوب «پای حرفهای آقا بزرگ» را جستجو کنید 45 دقیقه بزرگ علوی زندگی خودش را روایت می‌کند.